مهندسی مکانیک دانشگاه خلیج فارس

آموزش نرم افزار ها, کتب و جزوات دروس مهندسی مکانیک , مقالات مربوطه و غیره را در این سایت ببینید

مهندسی مکانیک دانشگاه خلیج فارس

آموزش نرم افزار ها, کتب و جزوات دروس مهندسی مکانیک , مقالات مربوطه و غیره را در این سایت ببینید

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
نویسندگان


به نام ذات اقدس اله خداوند تبارک و تعالی


مهمترین و حساسترین بخش زندگانى وجود مقدس امام مجتبى، که مورد بحث و گفتگوى فراوان واقع شده و موجب خرده‏ گیرى دوستان کوته بین و دشمنان مغرض یا بى اطلاع گردیده است، ماجراى صلح آن حضرت با معاویه و کناره‏ گیرى اجبارى ایشان از صحنه خلافت و حکومت اسلامى است. گروهى، با مطالعه زندگانى آن حضرت  و حوادث آن روز، این سوالها را مطرح مى‏سازند که چرا وجود مقدس امام حسن (ع) با معاویه صلح کرد؟ مگر پس از شهادت مولا علی (ع) شیعیان و پیروان مولا على با فرزندش حسن مجتبى (ع)بیعت نکرده بودند؟ آیا بهتر نبود که آنچه را بعدا وجود مقدس امام حسین (ع) انجام داد، وجود مقدس امام حسن (ع) پیشتر انجام می ‏داد و در برابر معاویه قیام می ‏کرد، و آنگاه یا پیروز می ‏شد و یا با شهادت خود حکومت معاویه را متزلزل می ‏ساخت؟ پیش از آنکه به پاسخ این سوالها بپردازیم، لازم است مقدمتاً سه نکته را یاد آورى کنیم:


1- مبارزات وجود مقدس اما م حسن مجتبی (ع) پیش از دوران امامت


وجود مقدس امام حسن مجتبی فرزند کسی است که به پسرش همواره می فرمودند وقتی لشکر را در مقابل دیدگان خود دیدی به آخر لشکر بنگر نه به اول لشکر

در جنگ جمل وجود مقدس امام حسن و امام حسین نزدیک ترین افراد سپاه مولا علی به دشمن بودند. پش از جنگ نیز وقتی به همراه تعدادی از یاران مولا علی به شهر بی وفای کوفه رفتند و شخصی کوته بینی چون ابوموسی اشعری مردم را به سوی لشکر شتر سرخ موی دعوت می کرد و فتاوای جاهلانه می داد, این وجود مقدس امام حسن مجتبی بودند که با کلام نافذ خود چنان با مردم کوفه سخن فرمودند که 9 هزار نفر برای یاری رساندن به مولا علی به میدان جنگ آمدند.


آن حضرت به مانند مولا علی و جد بزرگوارشان چنان می جنگیدند و شوق و علاقه برای جهاد نشان می دادند که در جنگ صفین , مولا علی حسنین را از جنگیدن باز داشتند و به پسرانشان فرمودند که شما پسران من هستید ولی آن ها پسران رسول خدا هستند.



2- مناظرات کوبنده امام مجتبى (ع) با بنى امیه


معاویه زمان جنگ چندین نامه به سمت امام فرستاد و ایشان را تهدید کرد ولی امام چنان جواب هایی به او می دادند که معاویه از ترس اینکه مردم جاهل شام پی به مفاد جواب امام ببرند, نامه را فورا می سوزاند.

و بعد از جنگ نیز چندین بار در مدینه و شام که امام را دعوت می کردند و می خواستند ایشان و پدرشان را تحقیر و تمسخر کنند , چنان امام با او سخن می فرمودند و که انگار امام بر مسند خلافت است و معاویه از غلامان ایشان است.

یکی از مناظرات بسیار زیبای حضرت با معاویه و بنی امیه در صفحات 137 الی 180 کتاب امام مجتبی (ع) به تألیف سید حسن ابطحی آمده است که در آن مناظره امام حقایقی را بازگو می کنند که متاسفانه بنابر مصلحت هایی از ذکر کردن آن در این پست خود داری می کنم.


زیاد بن ابیه حاکم کوفه نامه ای توهین آمیز به امام می فرستند و امام چنان جوابی به او می دهند که بعد از ارسال مکاتبات توسط امام به معاویه و معاویه بعد از خواندن آن جواب امام , زیاد را بازخواست می کنند که وای بر تو , چرا همچین کاری کردی؟ و فورا کار هایی که حسن بن علی (ع) از تو خواستند را انجام بده.(1)


وجود مقدس امام حسن مجتبى(ع) هرگز در بیان حق و دفاع از حریم اسلام نرمش نشان نمی دادند. او علناً از اعمال ضد اسلامى معاویه انتقاد می کردند و سوابق زشت و ننگین معاویه و دودمان بنى امیه را بى پروا فاش می ‏ساختند. مناظرات و احتجاج هاى مهیج و کوبنده وجود مقدس امام مجتبى(ع) با معاویه و مزدوران و طرفداران او نظیر: عمرو عاص، عتبه بن ابى سفیان، ولید بن عقبه، مغیره بن شعبه، و مروان حکم، شاهد این معنا است.(12) وجود مقدس امام مجتبى(ع) حتى پس از انعقاد پیمان صلح که قدرت معاویه افزایش یافت و موقعیتش بیش از پیش تثبیت شد، بعد از ورود معاویه، به کوفه، برفراز منبر نشستند و انگیزه ‏هاى صلح خود و امتیازات خاندان مولا على را بیان نمودند و آنگاه در حضور هر دو گروه با اشاره به نقاط ضعف معاویه با شدت و صراحت از روش او انتقاد کردند.(13) پس از شهادت امیرمومنان و صلح وجود مقدس امام حسن(ع) خوارج تمام قواى خود را بر ضد معاویه بسیج کردند. در کوفه به معاویه خبر رسید که «حوثره اسدى»، یکى از سران خوارج، بر ضد او قیام کرده و سپاهى دور خود گرد آورده است. معاویه، براى تثبیت موقعیت خود و براى آنکه وانمود کند که وجود مقدس امام مجتبى(ع) مطیع و پیرو اوست، به آن حضرت که راه مدینه را در پیش گرفته بودند، پیام فرستاد که شورش حوثره را سرکوب سازد و سپس به سفر خود ادامه دهد! امام(ع) به پیام او پاسخ دادند که: من براى حفظ جان مسلمانان دست از سر تو برداشتم (از جنگ با تو خوددارى کردم) و این معنا موجب نمی ‏شود که از جانب تو با دیگران بجنگم. اگر قرار به جنگ باشد، پیش از هر کس باید با تو بجنگم، چه، مبارزه با تو از جنگ با خوارج لازمتر است. (14) در این جملات روح سلحشورى و حماسه موح می ‏زند، بویژه این تعبیر که با کمال عظمت، معاویه را تحقیر نموده می فرماید: دست از سر تو برداشتم (فانى ترکتک لصلاح الامة).


3- قانون صلح در اسلام


باید توجه داشت که در آیین اسلام تاکید به بهترین مجادله با دشمن شده است, پس گاهی جهاد بهترین است و گاهی صلح بهترین است. ما در تاریخ حیات پیامبر عظیم الشان اسلام (ص) این هر دو صحنه را مشاهده می ‏کنیم: پیامبر عظیم الشان اسلام که در بدر، احد، احزاب، و حنین دست به نبرد زدند، در شرائط دیگرى که پیروزى را غیر ممکن می دیدند، ناگزیر با دشمنان اسلام قرار داد صلح بستند و موقتاً از دست زدن به جنگ و اقدام حاد خوددارى نمودند تا در پرتو آن پیشرفت اسلام تضمین گردد. پیمان پیامبر(ص) با «بنى ضمره» و «بنى اشجع» و نیز با اهل مکه(در حدیبیه) از جمله این موارد به شمار می ‏رود(15).

آن زمان نیز بعد از عقد قرار داد صلح حدبیه, افرادی چون عمر بن الخطاب به ابوبکر بن القحافه گفت که آیا واقعا این مرد پیامبر است؟

این پیمان موجب شد که بعضی نبوت پیامبر را از یاد ببرند. اما بعد چی شد؟

مدتی بعد, موریانه قرار داد را خورد و مسلمانان شکست سنگینی به کفار مکه دادند و مکه را فتح کردند و اسلام به سرعت گسترش یافت.

بنابراین، همانگونه که پیامبر اسلام(ص) بر اساس مصالح عالی ترى که احیانا آن روز براى عده ‏اى قابل درک نبود، موقتاً با دشمن کنار آمدند، وجود مقدس امام مجتبى(ع) نیز، که از جانب رهبر و پیشواى دینى بودند و به تمام جهات و جوانب قضیه بهتر از هر کس دیگر آگاهى داشتند، با درو اندیشى خاصى صلاح جامعه اسلامى را در عدم ادامه جنگ تشخیص دادند. از اینرو این موضوع نباید موجب خرده‏ گیرى گردد، بلکه باید روش آن حضرت عیناً مثل پیامبر عظیم الشان اسلام (ص) تلقى شود.

اینک براى آنکه انگیزه ‏ها و آثار صلح آن حضرت بهتر روشن شود، لازم است تاریخ را ورق بزنیم و این مسئله را با استناد به مدرک اصیل تاریخى بررسى کنیم: اجمالا باید گفت: وجود مقدس امام مجتبى(ع) در واقع صلح نکردند، بلکه صلح بر ایشان تحمیل شد. یعنى، اوضاع و شرائط نامساعد و عوامل مختلف دست به دست هم داده وضعى به وجود آورد که صلح به عنوان یک مسئله ضرورى بر امام تحمیل گردید و حضرت جز پذیرفتن صلح چاره ‏اى ندیدند، به گونه ‏اى که هر کس دیگر به جاى حضرت بود و در شرائط ایشان قرار می گرفت، چاره ‏اى جز قبول صلح نمی ‏داشت؛ زیرا هم اوضاع و شرائط خارجى کشور اسلامى، و هم وضع داخلى عراق و اردوى حضرت، هیچ کدام مقتضى ادامه جنگ نبود. ذیلاً این موضوعات را جداگانه مورد بررسى قرار می ‏دهیم:

از نظر سیاست خارجى


از نظر سیاست خارجى آن روز، جنگ داخلى مسلمانان به سود جهان اسلام نبود؛ زیرا از یک طرف امپراتورى روم شرقى بود که همواره مترصد فرصت مناسبى بود تا ضربت موثر بر پیکر اسلام وارد کند و خود را از نفوذ اسلام آسوده سازد. وقتى که گزارش صف آرایى سپاه وجود مقدس امام حسن و معاویه در برابر یکدیگر، به سران روم شرقى رسید، زمامداران روم فکر کردند که بهترین فرصت ممکن براى تحقق بخشیدن به هدف هاى خود را به دست آورده ‏اند، لذا با سپاهى عظیم عازم حمله به کشور اسلامى شدند تا انتقام خود را از مسلمانان بگیرند. آیا در چنین شرائطى، شخصى مثل وجود مقدس امام حسن (ع) که رسالت حفظ اساس اسلامى را به عهده داشتند، جز این راهى داشتند که با قبول صلح، این خطر بزرگ را از جهان اسلام دفع کند، ولو آنکه به قیمت فشار روحى و سرزنشهاى دوستان کوته بین تمام شود؟

«یعقوبى»، مورخ معروف، می ‏نویسد: هنگام بازگشت معاویه به شام (پس از صلح با امام حسن) به وى گزارش رسید که امپراتور روم با سپاه منظم و بزرگى به منظور حمله به کشور اسلامى از روم حرکت کرده است. معاویه چون قدرت مقابله با چنین قواى بزرگى را نداشت، با آنها پیمان صلح بست و متعهد شد صد هزار دینار به دولت روم شرقى بپردازد.(16)

این سند تاریخى نشان می ‏دهد که هنگام کشمکش دو طرف در جامعه اسلامى، دشمن مشترک مسلمانان با استفاده از این فرصت، آماده حمله بود و کشور اسلامى در معرض یک خطر جدى قرار داشت و اگر جنگ میان نیروهاى وجود مقدس امام حسن و معاویه در می گرفت، کسى که پیروز می ‏شد، امپراتورى روم شرقى بود نه حسن بن على (ع) و نه معاویه!! ولى این خطر با تدبیر و دوراندیشى و گذشت امام بر طرف شد. وجود مقدس امام باقر(ع) به شخصى که بر صلح امام حسن(ع )خرده می ‏گرفت، فرمود: اگر امام حسن این کار را نمی ‏کرد خطر بزرگى به دنبال داشت. (17)

از نظر سیاست داخلى

شک نیست که هر زمامدار و فرماندهى اگر بخواهد در میدان جنگ بر دشمن پیروز گردد، باید از جبهه داخلى نیرومند و متشکل و هماهنگى برخوردار باشد و بدون داشتن چنین نیرویى، شرکت در جنگ مسلحانه نتیجه ‏اى جز شکست ذلت بار نخواهد داشت.در بررسى علل صلح وجود مقدس امام مجتبى (ع) از نظر سیاست داخلى، مهمترین موضوعى که به چشم می ‏خورد، فقدان جبهه نیرومند و متشکل داخلى است، زیرا مردم عراق و مخصوصا مردم کوفه، در عصر وجود مقدس حضرت مجتبى (ع) نه آمادگى روحى براى نبرد داشتند و نه تشکیل و هماهنگى و اتحاد.

همچنین افرادی خیانت کار چون عبیدالله بن عباس بودند که بر خلاف برادر بزرگوار خود ابن عباس معروف که از یاران بزرگ مولا علی بود و همیشه مشت محکمی بر دهان دشمنان بود, عبیدالله زود فریب معاویه را خورد و با ترک خود از سپاه امام به عنوان فرمانده ی سپاه, ضربه ی مهلکی به سپاه امام زد و روحیه ی سپاه را خورد کرد.(30)

همچنین معاویه جاسوسانی را گماشته بود که آنان که به امام وفادار می ماندند و فریب زر و زیور معاویه نمی شوند را مخفیانه و نا جوانمردانه بکشند.

در این شرایطی که افرادی که مهمترین راس سپاه را به عهده داشتند یا خیانت می کردند و یا کشته می شدند, آیا جنگیدن کار عاقلانه ای بود؟

اگر جود مقدس امام حسن , 72 نفر یار چون یاران برادش در کربلا را داشت, دیگر مشکلی نبود.

خیانت ها تا به اندازه ای بود که در خانواده ی امام هم نفوذ کرد و همسر امام نیز به امام خیانت کرد. آیا غربت و بی کسی را بالاتر از این می شود برای کسی تصور کرد؟

امروزه نیز با اینکه وجود مقدس امام حسن مجتبی در شهر خودشان و در شهر جدشان دفن هستند, ولی در چنان غربتی هستند که در روز ولادت و شهادت ایشان, کسی از محبان ایشان در آن احوالی نیست.

دکتر رفیعی حرف زیبایی زدند. ایشان گفتند :

امام رضا فرمودند که هر کس به زیارت من می آید عالم باشد که من امام بودم و به شهادت رسیدم و در غربت دفن شدم.

بعد خطاب به امام رضا کردند که و گفتند:

اقا جان, قربانت شوم, فدای بارگاهت بشم, شما غریب هستید؟ شما که امروزه این همه از شیعیان در اطرافتان هستند و ساعتی نمی شود که حرمتان از شیعیان خالی شود و یا حتی در بدترین شرایط آب و هوایی حرم شلوغ است؟

اقا جان, قربانت شوم, قبرستان بقیع شهر مدینه را دیدید؟ قبر جدتان امام حسن مجتبی را دیدید که چگونه در شهر خودش غریب هستند؟

اوضاع داخلی کشور اسلام, در هر صورت بر ضد وجود مقدس امام حسن بود. همان گونه که مولا علی مجبور شدند ذوالفقار خودشان را 25 سال بر سر دیوار آویزان کنند, وجود مقدس امام حسن مجبور شدند از خلافت کناره گیری کنند.


سندى گویا


شاید هیچ سندى در ترسیم دور نماى جامعه متشتت و پراکنده آن روز عراق و نشان دادن سستى عراقیان در کار جنگ، گویاتر و رساتر از گفتار خود آن حضرت نباشد. حضرت مجتبى (ع) در «مدائن» یعنى آخرین نقطه‏ اى که سپاه امام تا آنجا پیشروى کرد، سخنرانى جامع و مهیجى ایراد نمود و طى آن چنین فرمود: هیچ شک و تردیدى ما را از مقابله با اهل شام باز نمی ‏دارد. ما در گذشته به نیروى استقامت و تفاهم داخلى شما، با اهل شام می ‏جنگیدیم ، ولى امروز بر اثر کینه‏ ها اتحاد و تفاهم از میان شما رخت بر بسته، استقامت خود را از دست داده و زبان به شکوه گشوده‏ اید. وقتى که به جنگ صفین روانه می‏ شدید دین خود را بر منافع دنیا مقدم می ‏داشتید، ولى امروز منافع خود را بر دین خود مقدم می ‏دارید. ما همان گونه هستیم که در گذشته بودیم، ولى شما نسبت به ما آن گونه که بودید وفادار نیستید.عده ‏اى از شما، کسان و بستگان خود را در جنگ صفین، و عده‏ اى دیگر کسان خود را در نهروان از دست داده‏ اند. گروه اول، بر کشتگان خود اشک می ‏ریزند؛ و گروه دوم، خونبهاى کشتگان خود را می ‏خواهند؛ و بقیه نیز از پیروى ما سرپیچى می کنند! معاویه پیشنهادى به ما کرده است که دور از انصاف، و بر خلاف هدف بلند و عزت ما است. اینک اگر آماده کشته شدن در راه خدا هستید، بگویید تا با او در مبارزه برخیزم و با شمشیر پاسخ او را بدهیم و اگر طالب زندگى و عافیت هستید، اعلام کنید تا پیشنهاد او را بپذیرم و رضایت شما را تامین کنیم. سخن امام که به اینجا رسید، مردم از هر طرف فریاد زدند: «البقیة، البقیة»: ما زندگى می ‏خواهیم، ما می خواهیم زنده بمانیم! (25)آیا با اتکا به چنین سپاه فاقد روحیه رزمندگى، چگونه ممکن بود امام(ع)با دشمن نیرومندى مثل معاویه وارد جنگ شود؟ آیا با چنین سپاهى، که از عناصر متضادى تشکیل شده بود و با کوچکترین غفلت احتمال می ‏رفت خود خطرزا باشد، هرگز امید پیروزى می رفت؟ اگر فرضا امام حسن (ع) و معاویه جاى خود را عوض می ‏کردند و معاویه در رأس چنین سپاهى قرار می گرفت، آیا می ‏توانست جز کارى که امام حسن (ع) کرد، بکند؟ آرى همین عوامل دست به دست هم داد و جامعه اسلامى را تا دو قدمى خطر قطعى نزدیک ساخت و حوادث تلخى به وجود آورد که شرح آن را ذیلا می ‏خوانید.

گفتار امام پیرامون انگیزه‌هاى صلح


وجود مقدس امام مجتبى(ع) در پاسخ شخصى که به صلح آن حضرت اعتراض کردند، انگشت روى این حقایق تلخ گذاشته و عوامل و موجبات اقدام خود را چنین بیان نمودند: من به این علت حکومت و زمامدارى را به معاویه واگذار کردم که اعوان و یارانى براى جنگ با وى نداشتم. اگر یارانى داشتم شبانه روز با او می ‏جنگیدم تا کار یکسره شود. من کوفیان را خوب می ‏شناسم و بارها آنها را امتحان کرده‏ ام. آنها مردمان فاسدى هستند که اصلاح نخواهند شد، نه وفا دارند، نه به تعهدات و پیمانهاى خود پایبندند و نه دو نفر با هم موافقند. بر حسب ظاهر به ما اظهار اطاعت و علاقه می کنند، ولى عملاً با دشمنان ما همراهند.(35) پیشواى دوم که از سستى و عدم همکارى یاران خود بشدت ناراحت و متاثر بودند، روزى خطبه‏ اى ایراد فرمودند و طى آن چنین فرمودند: در شگفتم از مردمى که نه دین دارند و نه شرم و حیا. واى بر شما! معاویه به هیچ یک از وعده‏ هایى که در برابر کشتن من به شما داده، وفا نخواهد کرد. اگر من با معاویه بیعت کنم، وظایف شخصى خود را بهتر از امروز می توانم انجام بدهم، ولى اگر کار به دست معاویه بیفتد، نخواهد گذاشت آیین جدم پیامبر(ص)را در جامعه اجرا کنم. به خدا سوگند (اگر به علت سستى و بی وفایى شما) ناگزیر شوم زمامدارى مسلمانان را به معاویه واگذار کنم، یقین بدانید زیر پرچم حکومت بنى امیه هرگز روى خوشى و شادمانى نخواهید دید و گرفتار انواع اذیتها و آزارها خواهید شد. هم اکنون گویى به چشم خود می ‏بینم که فردا فرزندان شما بر در خانه فرزندان آنها ایستاده و درخواست آب و نان خواهند کرد؛ آب و نانى که از آن فرزندان شما بوده و خداوند آن را براى آنها قرار داده است، ولى بنى امیه آنها را از در خانه خود رانده و از حق خود محروم خواهند ساخت. آنگاه امام(ع) افزود: اگر یارانى داشتم که در جنگ با دشمنان خدا با من همکارى می ‏کردند، هرگز خلافت را به معاویه واگذار نمی ‏کردم، زیرا خلافت بر بنى امیه حرام است....(36)

وجود مقدس امام مجتبى(ع) که ماهیت پلید حکومت معاویه را بخوبى می ‏شناختند، روزى در مجلسى که معاویه حاضر بود، سخنانى ایراد کردند و ضمن آن فرمودند: «سوگند به خدا، تا زمانى که زمام امور مسلمانان در دست بنى امیه است، مسلمانان روى رفاه و آسایش نخواهند دید»(37). و این، هشدارى بود به عراقیان که بر اثر سستى و به امید راحتى و آسایش، تن به جنگ با معاویه ندادند، غافل از اینکه در حکومت معاویه هرگز به امید و آرزوى خود دست نمی یابند.


پیمان صلح، و اهداف امام(ع)


معاویه به خاطر برقرار صلح و قبضه نمودن قدرت، حاضر به دادن همه گونه امتیاز بود- به طورى که ورقه سفید امضا شده ‏اى براى امام فرستاد و نوشت هر چه در آن ورقه بنویسد مورد قبول وى می باشد.(38)-امام از آمادگى او حداکثر بهره بردارى را نموده و موضوعات مهم و حساس را که در درجه اول اهمیت قرار داشت و از آرمانهاى بزرگ آن حضرت بشمارمى رفت، در پیمان صلح گنجانیدند و از معاویه تعهد گرفتند که به مفاد قرار داد عمل کند. گر چه متن پیمان صلح در کتب تاریخ، به طور کامل و بترتیب، ذکر نشده است، بلکه هر کدام از مورخان به چند ماده از آن اشاره نموده‏ اند، ولى با جمع آورى مواد پراکنده آن از کتب مختلف مى‏توان صورت تقریباً کاملى از آن ترسیم نمود. با یک نظر کوتاه به موضوعاتى که امام در قرار داد قید نموده و براى تحقق آنها پافشارى می ‏کرد، می ‏توان به تدبیر فوق العاده‏ اى که حضرت در مقام مبارزه سیاسى براى گرفتن امتیاز از دشمن به کار برده، پى برد.

متن پیمان

ماده اول:


حسن بن على (ع) حکومت و زمامدارى را به معاویه واگذارى می ‏کند، مشروط به آنکه معاویه طبق دستور قرآن مجید و روش پیامبر (ص) رفتار کند.


که خود معاویه عملا با گرفتن مال ربا و انجام انواع کار های نامشروع و بدعت نهادن و جهل حدیث نقص کرد.


ماده دوم:

بعد از معاویه، خلافت از آن حسن بن على (ع) خواهد بود و اگر براى او حادثه‏ اى پیش آید حسین بن على (ع) زمام امور مسلمانان را در دست می ‏گیرد. نیز معاویه حق ندارد کسى را به جانشینى خود انتخاب کند.


که این ماده نیز معاویه با به شهادت رساندن وجود مقدس امام حسن مجتبی و در همان ابتدا با جانشین قرار دادن پسرش یزد نقص کرد.


ماده سوم:

بدعت ناسزا گویى و اهانت نسبت به امیر مومنان (ع) و لعن آن حضرت در حال نماز باید متوقف گردد و از على (ع) به نیکى یاد شود.


بعد از برقراری صلح, نه تنها آشکارا به مولا علی توهین کرد بلکه در جلوی وجود مقدس امام حسن به ایشان و مولا علی توهبن می کردند. می دانید برای یک نفر چقدر سخت است که در مقابل دیدگانش به پدرش توهین کنند؟ آن هم پدری چون مولا علی.

این رسم سب علی به مدت 60 سال ادامه پیدا کرد تا اینکه عمر بن عبدالعزیز بن مروان بن حکم زمانی که حاکم شد به خاطر ارادتی که وجود مقدس امام محمد باقر داشت, این رسم با شیوه ای بسیار جالب برانداخت و باغ فدک را نیز به امام بازگرداند و همان زمان ها بود که قبر مطهر مولا علی با دستور وجود مقدس امام جعفر صادق آشکار شد.


ماده چهارم:

مبلغ پنج میلیون درهم که در بیت المال کوفه موجود است از موضوع تسلیم حکومت به معاویه مستثنا است و باید زیر نظر امام مجتبى (ع) مصرف شود. نیز معاویه باید در تعیین مقررى و بذل مال ، بنى هاشم را بر بنى امیه ترجیح بدهد. همچنین باید معاویه از خراج «دارابگرد» مبلغ یک میلیون درهم در میان بازماندگان شهداى جنگ جمل و صفین که در رکاب امیر مومنان کشته شدند ، تقسیم کند.(39)


«طبرى» در این باره می ‏نویسد:« اهل بصره خراج دارابگرد را ندادند و گفتند این مال، متعلق به بیت المال ما و از آن ماست». (44) «ابن اثیر» می ‏نویسد: « اهل بصره از دادن خراج دارابگرد امتناع ورزیدند و این کار را به دستور معاویه انجام دادند».(45)

همچنین با قرار دادن مغیره بن شعبه و بعد ها زیاد بن ابیه , نیز بخشی دیگری از این ماده نقص شد.


ماده پنجم:

معاویه تعهد می ‏کند که تمام مردم ، اعم از سکنه شام و عراق و حجاز ، از هر نژادى که باشند، از تعقیب و آزار وى در امان باشند و از گذشته آنها صرفنظر کند احدى از آنها را به سبب فعالیتهاى گذشته‏ شان بر ضد حکومت معاویه تحت تعقیب قرار ندهد، و مخصوصاً اهل عراق را به خاطر کینه‏ هاى گذشته آزار نکند.علاوه بر این معاویه تمام یاران على(ع) را، در هر کجا که هستند، امان مى ‏دهد که هیچ یک از آنها را نیازارد و جان و مال و ناموس شیعیان و پیروان على در امان باشند، و به هیچ وجه تحت تعقیب قرار نگیرند ، و کوچکترین ناراحتى براى آنها ایجاد نشود ، حق هر کس به وى برسد ، و اموالى که از بیت المال در دست شیعیان على(ع) است از آنها پس گرفته نشود. نیز نباید هیچ گونه خطرى از ناحیه معاویه متوجه حسن بن على(ع) و برادرش حسین بن على(ع) و هیچ کدام از افراد خاندان پیامبر(ص) بشود و نباید در هیچ نقطه‏ اى موجبات خوف و ترس آنها را فراهم سازد.


اما معاویه با حجر بن عدی چه کرد؟ در کوفه و مدینه چه کرد؟ با فرزند مولا علی چه کرد؟

و از طرفی معاویه در اولین ورود خود به شهر کوفه, مردم کوفه را تهدید به سر بریدن کرد.


ماده ششم:

حسن بن علی (ع) معاویه را امیر المومنین نخواند.(2)


که این نیز با توهین کردن آشکارا در جمع مردم به خود امام و مولا علی جبران می کرد.



در پایان پیمان، معاویه اکیدا تعهد کرد تمام مواد آن را محترم شمرده دقیقا به مورد اجرا بگذارد. او خدا را بر این مسئله گواه گرفت، و تمام بزرگان و رجال شام نیز گواهى دادند.(40) بدین ترتیب پیشگویى پیامبر اسلام(ص) ، در هنگامى که حسن بن على(ع) هنوز کودکى بیش نبود، تحقق یافت: پیامبر (ص) روزى برفراز منبر، با مشاهده او فرمود: « این فرزند من سرور مسلمانان است و خداوند بوسیله او در میان دو گروه از مسلمانان صلح برقرار خواهد ساخت.(41)


1) با توجه خلق و خوی معاویه , از او انتظار پیروی از قرآن کریم و سنت رسول خدا نمی رفت. بنابراین امام این ماده را اضافه کردند تا مردم پی به درون و فطرت معاویه ببرند. معاویه ای که خود را بیش از هر کس نگران دین اسلام نشان می داد و مردم آن زمان بخصوص مردم شام اعتقاد زیادی به او داشتند ولی بعد از به قدرت رسیدن رنگ عوض کرد و انواع دستورات اسلام را نقص کرد و بدعت ها را گسترش داد و حلال و حرام خداوند تبارک و تعالی را به هم تبدیل کرد.


2) با توجه به آنکه معاویه سی سال بزرگتر از امام بودند, بنابراین طبق ماده دوم, بعد از مرگ معاویه حکومت مسلمین به وجود مقدس امام حسن و در صورت نبود ایشان به برادر بزرگوارشان می رسد. بنابراین اگر همه چیز به صورت اصولی پیش می رفت و معاویه به عهد خود وفا می کرد, در کمتر از ده سال حکومت به به امام باز می گشت و از کشته شدن بسیاری از مسلمانان و جنگ با رومیان جلوگیری می شد.


معاویه بعد از عقد قرار داد که وارد کوفه شد بر فراز  منبر رفت و این چنین گفت: «من به خاطر این با شما نجنگیدم که نماز و حج به جا آورید و زکات بپردازید! چون می ‏دانم که اینها را نجام می ‏دهید، بلکه براى این با شما جنگیدم که شما را مطیع خود ساخته و بر شما حکومت کنم». آنگاه گفت: « آگاه باشید که هر شرط و پیمانى که با حسن بن على (ع) بسته‏ ام زیر پاهاى من است، و هیچ گونه ارزشى ندارد.»(43) بدین ترتیب ، معاویه تمام تعهدات خود را زیر پا گذاشت و پیمان صلح را آشکارا نقض کرد.


«ابن ابى الحدید»، دانشمند مشهور جهان تسنن، می ‏نویسد: شیعیان در هر جا که بودند به قتل رسیدند. بنى امیه دستها و پاهاى اشخاص را به احتمال اینکه از شیعیان هستند، بریدند. هر کس که معروف به دوستدارى و دلبستگى به خاندان پیامبر(ص) بود، زندانى شد، یا مالش به غارت رفت، و یا خانه‏ اش را ویران کردند. شدت فشار و تضعیقات نسبت به شیعیان به حدى رسید که اتهام به دوستى على(ع) از اتهام به کفر و بیدینى بدتر شمرده می ‏شد! و عواقب سخت‏ترى به دنبال داشت!در اجراى این سیاست خشونت ‏آمیز ، وضع اهل کوفه از همه بدتر بود زیرا کوفه مرکز شیعیان امیرمومنان(ع) شمرده می ‏شد. معاویه « زیاد بن سمیه» را حاکم کوفه قرار داد و بعدها فرمانروایى بصره را نیز به وى محول کرد. زیاد که روزى در صف یاران على(ع) بود و همه آنها را بخوبى می ‏شناخت، پیدا کرده و کشت، تهدید کرد، دستها و پاهاى آنها را قطع کرد، نابینا ساخت، بر شاخه درختان خرما به دار آویخت و از عراق پراکنده نمود، به طورى که احدى از شخصیتهاى معروف شیعه در عراق باقى نماند.

معاویه و عمروعاص به این امید که امام هرگز با آنان پیمان نمی بندد و با این امید واهی می خواستند امام را فردی خون ریز و جنگ طلب معرفی کنند که اینده اسلام در خطر می افتاد ولی آن ها صلح حدبیه پیامبر عظیم الشان اسلام را فراموش کردند که برای پیشرفت اسلام گاهی اوقات صلح بهترین گزینه است.


قیام عاشورای وجود مقدس امام حسین به دلیل زیر پا گذاشتن آشکار و بدون انکار یکی از مواد صلح نامه بود, در آن هنگام که یزید معرفی شد در صورت هر گونه قیامی از اهل بیت پیامبر به راحتی می توانستند منکر ولی عهدی یزید بشوند و امام را متهم به زیر پا گذاشتن صلح نامه بکند.

ولی هنگامی که یزید عملا به قدرت رسید و بر خلاف مواد صلح نامه, قدرت به وجود مقدس امام حسین نرسید دیگر نمی توانستند این را منکر شوند و قیام به حق بود و مردمی که آن زمان از ظلم و کشتار معاویه به تنگ آمدند آماده ی چنین قیامی بودند.


اما نکته ی جالب و بسیار زیبای تاریخ در این است. معاویه که این همه برای قدرت می جنگید و تلاش کرد امروزه در چه جایگاهی بین تمام مسلمانان دارد و حسن بن علی که صلح نامه را امضا کرد و قدرت را بخشید در چه جایگاهی قرار دارد؟

 با توجه به اینکه ارتش امام مجتبى(ع) از گروههاى مختلفى تشکیل یافته بود که در میان آنها عده‏اى از خوارج و عده‏اى از عناصر سود جو و دنیا پرست بودند، جاى تعجب نبود که در صدد قتل امام برآیند و چادر و لوازم سفر آن حضرت را غارت کنند و در همان حال عده‏اى فریاد بزنند: این مرد ما را به معاویه فروخت و مسلمانان را ذلیل ساخت!! براستى که سبط اکبر پیامبر (ص) تا چه حد مظلوم بوده است؟!

بعد از صلح امام با معاویه, مسلمانان کوته فکر, امام را مذل مومنین به معنای خوار کننده ی مومنان می خواندند. واقعا امام چقدر مظلوم بوده اند؟

بعد ها که امام را به خاطر این صلح سرزنش کردند ایشان فرمودند: نمی دانید که من برای شما چه عملی انجام داده ام. قسم به خدا که آنچه من کرده ام از برای شیعیان بهتر است از آنچه آفتاب بر آن طلوع می کند. (3)



منابع


1- سید حسن ابطحی , امام مجتبی (ع) , صفحه 199

2-علامه مجلسی, بحار الانوار , ص 44-65

3-سید کاظم ارفع, سیره عملی اهل بیت , ج 1 , بخش زندگانی امام حسن مجتبی (ع) , ص 42

12- طبرسى، احتجاج، نجف، المطبعه المرتضویه، ص 144-150.

13- طبرسى، همان کتاب، ص 156.

14- ابن ابى الحدید، همان کتاب، ج 5، ص 98 - ابن اثیر، الکامل فى التاریخ، بیروت، دارصادر، ج 3، ص 409 -على بن عیسى الاربلى، کشف الغمه فى معرفة الائمه، تبریز، مکتبة بنى هاشم، 1381 ه'.ق، ج‏2، ص 199 - ابوالعباس المبرد، الکامل فى اللغة و الادب، ط1، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1407 ه'.ق، ج 2، ص 195.

15- امام حسن مجتبى (علیه السلام) در پاسخ شخصى که به صلح آن حضرت با معاویه اعتراض داشت، به پیمانهاى صلح پیامبر اسلام استناد نموده، و فرمود: به همان دلیل که پیامبر با آن قبائل پیمان بست، من نیز با معاویه قرار داد آتش بس منعقد ساختم. (مجلسى، بحارالانوار، تهران، المکتبة الاسلامیة، 1383 ه'.ق، ج 44، ص 2).

16- تاریخ بعقوبى، نجف، منشورات المکتبة الحیدریة، 1384 ه'.ق، ج 2، ص 206.

17- مجلسى، بحارالانوار، تهران، المطبعه الاسلامیه، 1383 ه.ق، ج 44، ص 1.) در تهیه و تنظیم این بخش، علاوه بر مدرک گذشته، از جزوه «فلسفه صلح امام حسن (علیه السلام) (فاقد نام مؤلف و ناشر) نیز استفاده شده است.
25- ابن اثیر، اسد الغابه فى معرفة الصحابة، تهران، المکتبه الاسلامیه، ج 2، ص 13 و 14- ابن اثیر، الکامل فى التاریخ، بیروت، دارصادر، ج 3، ص 406- مجلسى، بحارالانوار، تهران، مکتبه الاسلامیه، 1393 ه.ق، ج 44، ص 21 - سبط ابن الجوزى، تذکره الخواص، نجف، منشورات المطبعه الحیدریه، 1383 ه.ق، ص 199.

30-دو پسر عبیدالله را «بسر بن ارطاة» یکى از فرماندهان خونخوار معاویه، کشته بود (ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، قاهره، داراحیأ الکتب العربیة، 1961 م، ج 2، ص 14)؛ از اینرو جاداشت که حداقل، خصومت او با معاویه که قاتل اصلى فرزندانش بود، او را از این عمل ننگین بازدارد، اما آن عنصر سست و بى لیاقت با پیوستن به معاویه، نیروهاى امام مجتبى(ع) را درهم ریخت و خیانت بزرگى مرتکب شد.

35- مجلسى، بحارالانوار، تهران، المکتبة الاسلامیة، 1393 ه'.ق، ج 44، ص 147 - طبرسى، احتجاج، نجف ،المطبعة المرتضویة، ص 157.

36- شبر، سید عبدالله، جلأالعیون، قم، مکتبة بصیرتى، ج 1، ص 345-346.

37- ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، قاهره، داراحیأ الکتب العربیة، 1961 م، ج 16، ص 28.

38- ابن اثیر، الکامل فى التاریخ، بیروت، دارصادر، ج 3، ص 405 - ابن عبدالبر، الاستیعاب فى معرفة الاصحاب، (در حاشیه الاصابه)، ط 1، بیروت، دار احیأ التراث العربى، 1328 ه.ق، ج‏1، ص 371 - محمد بن جریر الطبرى، همان کتاب، ج 6، ص 93.

39- دارابگر یکى از پنج شهرستان ایالت فارس در قدیم بوده است. (لغتنامه دهخدا، لغت داربجرد). شاید علت انتخاب خراج «دارابگرد» این باشد که این شهر طبق اسناد تاریخى، بدون جنگ تسلیم ارتش اسلام شد و مردم آن با مسلمانان پیمان صلح بستند. خراج آن طبق قوانین اسلام، اختصاص به پیامبر و خاندان آن حضرت و یتیمان و تهیدستان و درماندگان راه داشت. از اینرو امام مجتبى (علیه السلام) شرط کرد که خراج این شهر به بازماندگان شهداى جنگ جمل و صفین پرداخت شود زیرا درآمد آنجا، همچنانکه گفته شد، به خود آن حضرت تعلق داشت. بعلاوه، بازماندگان نیازمند شهید این دو جنگ که بى سرپرست بودند، یکى از موارد مصرف این خراج به شمار مى‏رفتند (مجلسى، بحارالانوار، تهران، المکتبه الاسلامیه، 1393 ه.ق، ج 44، ص 10).

40- مشروح پیمان صلح را در کتاب «صلح الحسن» تالیف شیخ راضى آل یاسین (ط 2، منشورات دارالکتب العراقیة فى الکاظمیة) ص 259-261 مطالعه فرمایید.

41- این پیشگویى با اندکى اختلاف در الفاظ، در کتب و مآخذ یاد شده در زیر، از آن حضرت نقل شده است:تذکرة الحواص، ص 194 - اسدالغابة، ج 2، ص 12 - نورالابصار، ص 121- الفصول المهمه، ابن صباغ مالکى، ص 158 - الاصابة، ج 1، ص 330- کشف الغمة، ترجمه فارسى، ج 2، ص 98- تهذیب التهذیب، ج 2، ص 298 - الصواعق المحرقه، ص 82- البدایه و النهایه، ج 8، ص 36- الاستیعاب، (در حاشیه الاصابه) ج 1، ص 369- حلیه الاولیأ، ج 2، ص 35- اسعاف الراغبین (در حاشیه نور الابصار)- مسند احمد حنبل، ج 5، ص 38 و 44 - عمدة الطالب، ص 65 - الطبقات الکبرى عبدالوهاب شعرانى، ج 1، ص 26 - انساب الاشراف، ج 3، ص 42.

42-آل یاسین، همان کتاب، ص 278.

43- ابن ابى الحدید، همان کتاب، ج 16، ص 15 - ابوالفرج الاصفهانى، مقاتل الطالبیین، نجف، منشورات المکتبه الحیدریة، 1385 ه'.ق، ص 45- شیخ مفید، الارشاد، قم، منشورات مکتبه بصیرتى، ص 191.ابوالفرج مى‏گوید: معاویه به این خطبه را پیش از ورود به کوفه ایراد کرد.

  • علی عاشوری

نظرات  (۱)

عالی بود
خدا قوت
پاسخ:
خواهش می کنم.
ممنون که از وبلاگ دیدن فرمودید.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی