مهندسی مکانیک دانشگاه خلیج فارس

آموزش نرم افزار ها, کتب و جزوات دروس مهندسی مکانیک , مقالات مربوطه و غیره را در این سایت ببینید

مهندسی مکانیک دانشگاه خلیج فارس

آموزش نرم افزار ها, کتب و جزوات دروس مهندسی مکانیک , مقالات مربوطه و غیره را در این سایت ببینید

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
طبقه بندی موضوعی
نویسندگان



به نام ذات اقدس اله خداوند تبارک و تعالی


کمالات انسانى

وجود مقدس امام حسن (ع) در کمالات انسانى یادگار پدر و نمونه کامل جد بزرگوار خود بودند. تا پیامبر عظیم الشان اسلام (ص) زنده بودند؛ او و برادرش حسین در کنار آن حضرت جاى داشتند؛ گاهى آنان را بر دوش خود سوار می‌کردند و می‌بوسیدند و می‌بوییدند. وجود مقدس امام حسن (ع) هرگاه از مرگ یاد می‌کردند می گریستند و هر گاه از قبر یاد می‌کردند می‌گریستند، هر گاه به یاد ایستادن به پاى حساب می‌افتادند آن چنان نعره می‌زدند که بیهوش می‌شدند و چون به یاد بهشت و دوزخ می‌افتادند، همچون مار گزیده به خود می‌پیچیدند. چون وضو می‌ساختند و به نماز می‌ایستادند، بدنشان به لرزه می‌افتاد و رنگشان زرد می‌شد. سه نوبت دارائیش را با خداوند تبارک و تعالی تقسیم کردند و دو نوبت از تمام مال خود براى خداوند تبارک و تعالی گذشتند. گفته‌اند که :وجود مقدس امام حسن (ع) در زمان خودشان عابد‌ترین و بى‌اعتناترین مردم به زیور دنیا بودند. در سرشت و طینت وجود مقدس امام حسن (ع) برترین نشانه‌هاى انسانیت وجود داشت. هرکه ایشان را می‌دید به دیده‌اشان بزرگ می‌آمد و هر که با ایشان آمیزش داشت به ایشان محبت می‌ورزید و هر دوست یا دشمنى که سخن یا خطبه ایشان را می‌شنید، به آسانى درنگ می‌کرد تا ایشان  خطبه‌اشان را به پایان بردند. محمد بن اسحاق گفت: پس از رسول خدا (ص) هیچکس از حیث آبرو و بلندى قدر به حسن بن على نرسید.

بر درخانه فرش می‌گستردند و چون از خانه بیرون می‌آمدند و آنجا می‌نشستند راه بسته می شد وبه احترام ایشان کسى از برابرش عبور نمی‌کرد و ایشان چون می‌فهمیدند، برمی‌خاستند و به خانه می‌رفتند و آن گاه مردم رفت و آمد می‌کردند. در راه مکه از مرکبش فرود آمدند وپیاده به راه رفتن ادامه دادند. در کاروان همه از او پیروى کردند حتى سعد بن ابى وقاص پیاده شد و در کنار آن حضر ت راه افتاد. ابن عباس که از وجود مقدس امام حسن و وجود مقدس امام حسین (ع) مسن تر بود، رکاب اسبشان را می‌گرفت و بدین کار افتخار می‌کرد و می‌گفت : اینها پسران رسول خدایند. با این شان و منزلت، تواضعشان چنان بود که : روزى بر عده اى مستمند می‌گذشتندند ، آنها پاره‌هاى نان را بر زمین نهاده و خود روى زمین نشسته بودند و می‌خوردند، چون وجود مقدس امام حسن را دیدند گفتند: اى پسر رسول خدا بیا با ما هم غذا شو. وجود مقدس امام حسن (ع) فورا از مرکب فرود آمدند و فرمودند : خدا متکبرین را دوست نمى‌دارد و با آنان به غذا خوردن مشغول شدند. آنگاه آنها را به میهمانى خود دعوت کردند، هم غذا به آنان دادند و هم پوشاک. در جود و بخشش وجود مقدس امام حسن (ع) داستانها گفته‌اند. از جمله مدائنى روایت کرده که‌: حسن و حسین و عبدالله بن جعفر به راه حج می رفتند. توشه و تنخواه آنان گم شد. گرسنه و تشنه به خیمه اى رسیدند که پیر زنى در آن زندگى می کرد. از او آب طلبیدند. گفت این گوسفند را بدوشید و شیر آن را با آب بی امیزید و بیاشامید. چنین کردند. سپس از او غذا خواستند. گفت همین گوسفند را داریم بکشید و بخورید. یکى از آنان گوسفند را ذبح کرد و از گوشت آن مقدارى بریان کرد و همه خوردند و سپس همانجا به خواب رفتند. هنگام رفتن به پیر زن گفتند: ما از قریشیم به حج می رویم . چون باز گشتیم نزد ما بیا با تو به نیکى رفتار خواهیم کرد. و رفتند. شوهر زن که آمد و از جریان خبر یافت، گفت: واى بر تو گوسفند مرا براى مردمى ناشناس می کشى آنگاه می گویى از قریش بودند؟ روزگارى گذشت و کار بر پیر زن سخت شد، از آن محل کوچ کرد و به مدینه عبورش افتاد. حسن بن على (ع) او را دید و شناخت .پیش رفت و گفت: مرا می شناسى ؟ گفت نه، گفت: من همانم که در فلان روز مهمان تو شدم. و دستور داد تا هزار گوسفند و هزار دینار زر به او دادند. آن گاه او را نزد برادرش حسین بن على فرستاد.آن حضرت نیز همان اندازه به او بخشش فرمود.او را نزد عبد الله بن جعفر فرستاد او نیز عطایى همانند آنان به او داد. حلم و گذشت وجود مقدس امام حسن (ع) چنان بود که به گفته مروان، با کوهها برابرى می کرد.


خاندان علم و فضیلت

روزى عثمان در کنار مسجد نشسته بود. مرد فقیرى از او کمک مالى خواست. عثمان پنج درهم به وى داد. مرد فقیر گفت: مرا نزد کسى راهنمایى کن که کمک بیشترى به من بکند. عثمان به طرف حضرت مجتبى و حسین بن على (ع) و عبدالله جعفر، که در گوشه‏ اى از مسجد نشسته بودند، اشاره کرد و گفت: نزد این چند نفر جوان که در آنجا نشسته‏ اند برو و از آنها کمک بخواه. وى پیش آنها رفت و اظهار مطلب کرد. حضرت مجتبى (ع) فرمود: از دیگران کمک مالى خواستن، تنها در سه مورد رواست: دیه ‏اى (خونبها) به گردن انسان باشد و از پرداخت آن بکلى عاجز گردد، یا بدهى کمر شکن داشته باشد و از عهد پرداخت آن برنیاید، و یا فقیر و درمانده گردد و دستش به جایى نرسد. آیا کدام یک از اینها براى تو پیش آمده است؟ (3) گفت: اتفاقا گرفتارى من یکى از همین سه چیز است. حضرت مجتبى (ع) پنجاه دینار به وى داد. به پیروى از آن حضرت، حسین بن على چهل و نه دینار و عبدالله بن جعفر چهل و هشت دینار به وى دادند. فقیر موقع بازگشت ، از کنار عثمان گذشت. عثمان گفت: چه کردى؟ جواب داد: از تو پول خواستم تو هم دادى، ولى هیچ نپرسیدى پول را براى چه منظورى می ‏خواهم؟ اما وقتى پیش آن سه نفر رفتم یکى از آنها (حسن بن على) در مورد مصرف پول از من سوال کرد و من جواب دادم و آنگاه هر کدام این مقدار به من عطا کردند.عثمان گفت: این خاندان، کانون علم و حکمت و سرچشمه نیکى و فضیلتند، نظیر آنها را کى توان یافت؟(4)

یک روزی کنیزی از کنیزان امام دسته گلی خوشبوی به آن حضرت تقدیم کرد. امام در مقابل او را آزاد فرمود و چون پرسیدند که چرا چنین کردی؟

فرمودند:

خداوند ما را چنین تربیت کرده و این آیه را تلاوت فرمودند که چون به شما هدیه ای دادند , نیکوتر پاسخ بگویید و فرمودند بهتر از آن دسته گل , آزادی او بود. (5)


علاقه مندان می توانند به صفحات 137 الی 180 کتاب امام مجتبی (ع) به تألیف سید حسن ابطحی در رابطه با علم حضرت و بلاغت حضرت در سخن روی مراجعه بفرمایند که متاسفانه بنابر مصلحت هایی از ذکر کردن آن در این پست خود داری شد.


پی نوشت‌ها:

1- ابن شهراشوب، مناقب آل ابى طالب، تصحیح و تلیعق:
حاج سید هاشم رسولى محلاتى، قم، موسسه انتشارات علامه، ج 4، ص 28 - شیخ مفید، الارشاد، قم، منشورات مکتبه بصیرتى، ص 187 - اسد الغابه فى معرفه الصحابه، تهران، المکتبةالاسلامیة، ج 2، ص 10، - ابن حجر العسقلانى، الاصابه فى تمییز الصحابه، بیروت، داراحیأ التراث العربى، 1328 ه'.ق، ج 1، ص 328.

2- کان الحسن رضى الله عنه له مناقب کثیره: سیدا، حلیما، ذاسکینة و وقار وحشمة، جوادا، ممدوحا...(تاریخ الخلفا، ط 3، بغداد، مکتبه المثنى، 1383 ه'.ق، ص 189/)

3- ان المسالة لا تحل الا فى احدى ثلاث: دم مفجع، او دین مقرع، او فقر مدقع ففى ایها تسئل؟

4- مجلسى، بحارالانوار، تهران، المطبعة الاسلامیة، 1393 ه'.ق، ج 43، ص 333.

5-سید کاظم ارفع, سیره عملی اهل بیت, بخش زندگانی امام حسن مجتبی, صفحه 23

نظرات  (۱)

خیلی عالی بود. ممنون بابت زحماتتون
پاسخ:
خواهش می کنم.
ممنون که خوشتون آمد.
موفق باشید

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی